همیشه دورادور به تماشایش ایستاده ام
او رفته بی آن که سر بر زانویش بگذارم
بی ان که با او خلوت کنم و او برایم آوازهای بومی بخواند.
هنوز حرف های دلم را به بهار نگفته ام.
نگفته ام که دوستش دارم
نگفته ام که مرا عاشق می کند.
نگفته ام که زیبایی اش نامکرر است.