تو ادر کاساً و ناول! به همین آسانیست
ایهاالساقی! در عشق اگر و اما نیست
عشق آن موج بلند است، بگو با قلبت
قصر آرامش تو در شرف ویرانیست
گوش اگر گوش تو و بوسه اگر بوسهی من
بهترین راه تماس من و تو لبخوانیست
نیست در شهر نگاری که دلت را ببرد
یوسفی باش که با میل خودش زندانیست
هر زمستان سپری گشت و بهاری نرسید
بس که قشلاق من، آغوش تو تابستانیست!