غزل بهاری

09 فروردین 1393 | 561 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 09 فروردین,1393 در وبلاگ اصغر عظیمی مهر ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

هیچکس یادی نکرد از من ، کنم من یاد ِ چه ؟!
یاری اندر کس نمیبینم ، پس استمداد ِ چه ؟!

هیچ امیدی به آبادانی این شهر نیست !!!
بیش از این ماندن در این شهر ِ خراب آباد ِ چه! 

گوش مردم این زمان بدجور سرسنگین شده ست!
در میان این کَرستان میکنی فریاد ِ چه ؟!

داستان عشق را تحریف شاید کرده اند !
قصه ی شیرین و مجنون ، لیلی و فرهاد ِ چه ؟!

دوزخی هستم! نترسانید من را از عذاب !
عبرت خلقم خودم! قوم ثمود و عاد ِ چه ؟!

عید ، ماتم دیده را داغی مضاعف میدهد !
« تسلیت» باید بگوییدم؛ « مبارکباد» چه؟!


امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.