هنوز باد می آید...

۱۹ فروردین ۱۳۹۳ | ۷۵۷ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۱۹ فروردین,۱۳۹۳ در وبلاگ پانته آ صفایی بروجنی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

به چله باز نشستم مرور خاطره را

مرور آن شب مرموز پرمخاطره را

 

و کاهنان نگاهت دوباره می آیند

که دختران من - این شعرهای باکره- را

کنار معبد یک عشق تازه سر ببرند...

( چقدر باد می آید! ببند پنجره را...*)

 

از آن شبی که تفنگ شکارچی پر دا-ده از کویر دلم دسته های هوبره را-

هنوز باد می آید... و باد می کوبد

به شیشه نازکی بالهای شب پره را...

...

اسیر قلعه ی تنهایی ام... کجایی عشق؟

تو قهرمان منی! بشکن این محاصره را!

 

*ببند پنجره را باد سرد می آید (ه.ا. سایه)

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.