تمام ابرها بر شانه ی من گریه می کردند

25 اردیبهشت 1393 | 465 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 25 اردیبهشت,1393 در وبلاگ اعظم سعادتمند ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیالم

به سویت می دوم با کودکانی که به دنبالم...

تمام ابرها بر شانه ی من گریه می کردند

گرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم

نمی دانی چطور آرام کردم کودکانت را

سِتُردم قطره های اشک را با گوشه ی شالم

ببین بر چهره ی من رد پای باد و باران را!

ببین بی عمر نوح امروز، بانویی کهن سالم!

نشد لبریز در توفان غمها کاسه ی صبرم

به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم

اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینم

برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم

*

میان رفت و  آمدهای قایق های سرگردان

به غیر از کشتی ات راه نجاتی نیست در عالم

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.