شعر استاد مجاهدی:

چون جبرئیل حکم خدای مبین گرفت در زیر پر، بساط زمان و زمین گرفت
احمد ازو، پیام جـهان آفـرین گـرفت یعنی: برای فاطمه یک اربعین گرفت
شکرِ خدا که گلبن احمد به گل نشست
ز انفاس دوست ،باغ محمد به گل نشست
گفتا که :حق ،دعای تورا مستجاب کرد شام تورا ، جنیبه کشِ آفتاب کرد
نامی بـرای دختـــر تـو انتخاـــب کرد آن را زلطف زیور و زیب کتاب کرد
ز آن در نبی خدای تو نامید کوثرش
تا بی وضو کـس نبـرد نام اطهرش
گفتی: ازو مدینه منّور شود،که شد وز یاس او زمانه معطّر شود،که شد
جاری به خاـک ،چشـمهء کوثر شود،که شد می خواست حق که :خصم تو ابتر شود،که شد
دنیا پر از ذَراری زهرای اطهراست
و اللّه ،جای گفتن اللّه اکبر است
ای بوسه گاه خیل ملک،آستان تان بال فرشته های خدا،سایبان تان
مهـر فلک،ندیده هنوز آسمان تان در حیرتم ز گسترهء کهکشان تان
بانو !مزار گمشده ،اعجاز می کند
مشت مخالفان تو را، باز می کند
ما بهره ای ز فیض تو اغلب نداشتیم آگاهی از معارف مذهب نداشتیم
کاری به کار عزّت مکتب نداشتیم انگار جز «فدک» ز تو مطلب نداشتیم
ترسم از آن که کارْ برادر!ابتَر شود
وز این که هست،فاطمه مظلوم تر شود
ما شاعران به قافیه پرداختیم و بس عمری به وَجه تسمیه پرداختیم و بس
از متن،هی به حاشیه پرداختیم و بس از تو فقط به مرثیه پرداخیتم و بس
باید اگر معارف ناب تو زنده کرد
کی می توان به «فاطمه گفتن»بسنده کرد
اندیشه کرده،خصمِ قسم خوردهء شما تا باز تَسمه ها کشد از گُردهء شما
دشمن کجا و،وحدت گسـتردهء شما دارد هراس از سرِ نسپردهء شما
از اعتراض فاطمه،شیعه است سربلند
بیهوده نیست ناله ز دیوار و در بلند
پیش سران کفر،نباید خضوع کرد باید به اصلِ خویشتنِ خود،رجوع کرد
باید،مـرور حادثه ها را شـروع کرد یعنی:علاج واقعه ،قبل از وقوع کرد
دشمن،همیشه زار و سرافکندهء شماست
مَرعوب پاسخِ نَه یِ کوبندهء شماست
اینک که هست امت اسلام در خطر بحرین در محاصره و ، شام در خطر
بیت الحرام،باز از اصنام در خطر خیف و منا و مَشعر و احرام در خطر
چشم امید شیعه به بیداری شماست
زهرا،در انتظار وفاداری شماست
روزی که یاس فاطمه تکثیر می شود اسلام در زمانه فراگیر می شود
عالم پر از شمامهء تکبیر می شود دنیایی از مکاشفه،تصویر می شود
آید ندا که:«کعبهء مقصود» می رسد
از گَردِ راه،«مهدی موعود» می رسد