براي امام زمان (عج) مسافر سحر ِ اين ديار ِنيمه شبي را در انتظار نشستيم تا جمال نبي را – ازآن تبسّم مجروح وچشمهاي شفابخش /نظر كنيم و بنوشيم شهد جان به لبي را /كمي حماسه بخوان اي سپيده !تا بگشايد /سوار فاتحت آن بند و برقع عربي را /اگرچه اينهمه تحت الشعاع غيبت نوريم /نشد كه بي رخ ماهش سپركنيم شبي را /دويده ايم و زلب تشنگي شتاب نداريم /شب است روزوشب ما كه آفتاب؛ نداريم/ رسيده ايم؛به پايان هفته ها؛به چه قيمت؟ /گذشته ايم از آدينه بارها ؛به چه قيمت ؟ /طبيب ؛روبه هوسهاي ما نشسته و درما /اگر كه درد نبيند ؛كه را دوا...به چه قيمت ؟ /چگونه مي شود ازنام عشق دم زده باشد /بشر بي آنكه كنار غمت قدم زده باشد /فقط حلول تواي ماه مي تواند از آن دور/ معادلات شب وروز را بهم زده باشد/ شبي محك بزن ازآسمان صداقتمان را /قنوت ما نكند از گناه نم زده باشد /بيا كه صورت ايمان قوم بيشتر از اين/ نمي تواند ازاين انتظار؛غم زده باشد/ دويده ايم و زلب تشنگي شتاب نداريم /شب است روزوشب ما كه آفتاب؛ نداريم/ ياعلي