
«فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن»
درد تو، به نشود با کمک یارانه

«خنده و گریه ی عشّاق ز جایی دگر است»
خنده از یار ولی گریه ام از یارانه

«سینه ی تنگ من و بار غم او هیهات!»
سببی ساز خدایا نرود یارانه

«ندانم نوحه ی قمری به طرف جویباران چیست؟»
مگر او نیز همچون من غم یارانه را دارد؟

«از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور»
هرچه گفتی نشدم منصرف از یارانه

«اعتمادی نیست بر کار جهان»
بر کلید دولت تدبیر هم

«حافظ نه حدّ ِماست چنین لاف ها زدن»
تدبیرمان کجاست؟ کلید امید کو؟

«دلبر از ما به صد امّید سِتَد دل اول»
وقت تدبیر که شد عهد فراموش کند

«پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت»
تا مگر سیر کند چند صباحی ما را

«باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر حور»
آتش زدم به مالم و یکجا فروختم

«کیسه ی سیم و زرت ،پاک بباید پرداخت»
ای که تصمیم گرفتی متاهل بشوی

«کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش»
همرهان تو ولی جمله رسیدند به کیش

بهمن نشاطی