اگر روزی....

۰۳ تیر ۱۳۹۳ | ۵۷۹ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۰۳ تیر,۱۳۹۳ در وبلاگ سیداکبر میرجعفری ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 با احترام به استاد جناب کاکایی که فرمود:

اگر روزی تو را می یافتم در ناکجاهایت

سرم را می نهادم با دو دستم پیش پاهایت

------------------------------------------

اگر روزی تو را می یافتم در کوچه تنهایت

یکی می کوفتم محکم به زیر ناکجاهایت

 

همین دیروز فهمیدم مرا دیگر نمی خواهی

که من هم با خودم گفتم: جنهم! گور بابایت!

 

ولی هر روز می گویی : قرار ما همین فردا

مرا دیوانه کردی با همین امروز و فردایت

 

گذشت آن روزگاری که به دقت با کمال میل

سرم را می بریدم می نهادم زیر پاهایت

 

تو با این حال و احوالت چگونه درس می خوانی

فقط  یک درس تو خوب است؛آن هم درس املایت

 

یقین دارم یقین داری همیشه زنده می مانی

و عزرائیل هم حتی نخواهد خورد حلوایت

 

تو با این بچه بازی ها چرا از خود نمی پرسی

چگونه مادرت دیگر نمی گیرد سرپایت؟!

 

همین شعری که نشنیدی کم از تیپا و اردنگی است؟

چگونه می توانی بعد از این برخیزی از جایت؟

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.