«مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست»
گرم می گیرد به محزون تر نوایی کوچه را آواز:
«تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست»
در صدایش خون زخمی تازه می جوشد:
«میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق»
باد می نوشد
در همایون لحظۀ بیداد
شور مجنون دارد و شیدایی فرهاد
می برد او را به هر سو «هر چه بادا باد»
این صدای زخمی اوست:
«ترک کام خود گرفتم تا بر آید کام دوست»
*
عشق هم پرواز آواز است و هم آواز پرواز است
عشق اعجاز است
شور این آواز شیرینکار
رنگ و آهنگ بهشتی داده است
کوچه باغی را که بی انجام و آغاز است