اگرچه زخم تو با طعنه التیام گرفتولی زمین و زمان از تو احترام گرفت
توصبح روشنی اما برای من گفتند
دل شکسته ی تو در غروب شام گرفت
بگو برای من از خاطرات ظهر عطش
از آتشی که به آرامش خیام گرفت
بگو به جرم چه بود ؟ این دلیل کافی نیست
که بی دلیل زمین از تو انتقام گرفت
فقط به عشق شما حرف می زنم ! بانو !
اگر که حرف دلم عاشقانه نام گرفت
آهای صبر مجسم همیشه می بالم
به آن غمی که دلم از غم تو وام گرفت
نشستم از تو بگویم چقدر تشنه شدم
نشستم از تو بگویم ولی صدام گرفت