بنده را به خاطر این همه تاخیر ببخشید ٬ خوب درس و هنر بین هم فاصله می اندازند و موجب تاخیر میشه
یاعلی:
از من گذشت پیکر مردی که سر نداشت
از حال و روز مردم دنیا خبر نداشت
آمدی زنی برای شناسایی ات ولی
روی شماره های پلاکت اثر نداشت
با بعض تکه های دلت را کنار زد
اما دلش تحمل از این بیشتر نداشت
شاید برای من گذر از خواب عادتست
یک بار امتحان به گمانم ضرر نداشت
آن مرد طبق عادت معمول خانه نیست
بیرون زد از هوای اتاقی که در نداشت
این درد حس مشترک یک یتیم نیست
با اینکه مثل قبل همیشه پدر نداشت
خواب زنی برهنه که دنیای کوچکش
جایی برای آمدن یک پشر نداشت
تکرار سالهای پر از خاطرات تلخ
آمد گذشت مرد جوانی که سر نداشت
افتاد و پیر مرد شد و وانمود کرد
حتی خدا به قدر عصایش کمر نداشت
خواب تو را نیامده خمیازه می کشد
خوابی که دست از سر پلک تو بر نداشت