لب باز کرده اند به فریاد، زخم هاش...
...
بر نیل غزّه این همه تابوت های خُرد...
...
با آنکه کوچک است بزرگ است داغ او...
...
موشک برای حمله به یک قاصدک... چرا؟!
...
تعداد زخم های تو و داغ های من...
...
آه این عروسکی ست که در خون تپیده است؟!
...
یک غزّه کودکان به خون خفته شاهدند...
...
شیر است و خون تازه که جاری ست از لبش...
...
از خواب کودکان تو آشفته تر منم...
...
یک انفجار شعرِ مرا تکّه تکّه کرد...
پی نوشت: نام این قالب را که قبلاً چند بار طبعکی در آن آزموده ام "خوشه" نامیده ایم.
خوشه قالبی است متشکل از ابیات یا مصراع هایی منفرد امّا با مضمون و فضایی نزدیک
به هم و وزنی مشترک.
این نام برای این قالب پیشنهاد دوست و استاد گرامی دکتر علیرضا فولادی است.