تو را یک شب خدا می داند از پیشم کجا بردند
تو را بی آنکه من فهمیده باشم بی صدا بردند
تو را بردند بی آنکه از این دل با خبر باشی
به جرم من به جرم بودن با من تو را بردند
گروهی مثل اینکه با خدا هم دست ٬ شاید هم
تو را از جانب ابلیس با نام خدا بردند
پس از اینکه تو رفتی بعد از آن هر روز و پی در پی
گروهی آبرو را از تمام روستا بردند
سوال از ما نمی کردند حتی هم برای من
نمی گفتند که اصلا تو را دیشب چرا بردند؟
تو را بردند بی آنکه تو از من با خبر باشی
تو را دیشب خدا می داند از پیشم کجا بردند....