تو کجایی و زمان دور خودش می چرخد
چیست نامت که زبان دور خودش می چرخد
چیست در گردش جادویی چشمت که هنوز
قلم فرشچیان دور خودش می چرخد
تا به موسیقی پیچیدة نامت برسد
روزگاری است بنان دور خودش می چرخد
جشن زایندگی رود لب توست که باز
اصفهان با هیجان دور خودش می چرخد
حضرت شمس تو منظومه سروده است اگر
مولوی رقص کنان دور خودش می چرخد
سعدی اینجا به غزل های خودش می خندد
حافظ آنجا نگران دور خودش می چرخد
همه زیر سر چشمان غزل پرور توست
هر که هر جای جهان دور خودش می چرخد