شاید دو تار موی تو پیش دو چشم تار
رقصیده بود بر بدن کوزه دوتار
دستی کشید پیر به سیم و به پرده ها
زخمی نشست بر دل صدپاره انار
رقصی چنین میانه میدان نبود و بود
کار من و دل و غزل عاشقانه زار!
شاید دو لب ،دو غنچه تب در سکوت محض
آرام باز و بسته شد و ساز شد دچار
من هم دچار چشم تو بودم که شعرهام
این گونه اند بی تو غریبان بی قرار
ماهی منم،منم قزل آلا که رفتنش
یک عمر بوده است خلاف تو آبشار
دیگر شنا نمی کند این خسته غریب
ما را به رودخانه رسانده ست روزگار
این رودخانه خانه من بوده از ازل
خانه بهشت بود چرا کرده ام فرار
برگشته ام به اصل خودم، شب نشینی است
من شعر تازه دارم و تو می زنی دو تار
نغمه مستشار نظامی