مثل من هم تو عجیبی و خودم می دانم
دوستت دارم و هر بار تو را می خوانم
تازه تر شد به تو احساس قدیمی در من
بچه ها هم به تو گفتند که من دیوانه م؟
میشود از همه جا بوی تنت را حس کرد
پشت این پنجره عمریست که من پنهانم
رنگ روپوش تو را ماه به خود می گیرد
سر به اطراف تو هر بار که می چرخانم
پرتقالی شده این عصر که می پنداری
مزه اش مانده از آن روز سر دندانم
گرمی خنده ام از گریه ی من معلوم است
اثر گریه مشخص شده از چشمانم
بی تو دلواپسم از این همه بیمارستان...
وسط راهروی بخش چه سرگردانم!؟
بیمارستان امام سجاد یاسوج