این قدر بر این پیکر تفتیده متازید!

شاعر: سعید بیابانکی

۲۰ مرداد ۱۳۹۳ | ۴۰۰۹ | ۲
پیچایی گیسوی شکن در شکن است این؟
یا مطلع پیچیده ی شب های من است این؟ 
 
زیر قدم رهگذران له نشود ...آی
دل نیست که آلاله ی خونین کفن است این
 
نم نم بچشان بوسه ی خود را به لبانم
گیرایی بی حدّ شراب کهن است این 
 
بگذار در آغوش تو آرام بگیرم
دلچسب ترین شیوه ی جان باختن است این 
 
بنشین به تماشای فرو ریختن من
دل... نه! به خدا خانه ی ویران من است این 
 
ارزان مفروشید رفیقان! سر ما را 
زنهار! مگر یوسف بی پیرهن است این؟ 
 
سُم کوفته پاییز بر این دشت و گذشته است 
انگار نه انگار گل است این، چمن است این 
 
این قدر بر این پیکر تفتیده متازید!
سوگند که ایران من است این، وطن است این ...

سعید بیابانکی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.38 با 8 رای


نظرات

زهرا مرتضایی
۲۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۱۹ ب.ظ
سلام

خیلی زیبا بود.

سیده فاطمه شیخ الاسلام
۲۱ مرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۴۰ ب.ظ
سلام
به به چه عالی

بگذار در آغوش تو آرام بگیرم
دلچسب ترین شیوه ی جان باختن است این

سلامت و سربلند باشید