فرض کن این همه سر خطّ خبر را بکشند

شاعر: محمدجواد شاهمرادی

۲۱ مرداد ۱۳۹۳ | ۲۲۱۷ | ۳

 

بگذارید پدر را و پسر را بکشند
می توانند مگر چند نفر را بکشند

صف این قافله تا خطّ افق پل زده است
این محال است که وجدان بشر را بکشند

سینه ی تک تک ما مخزن اسرار خداست
فرض کن این همه سر خطّ خبر را بکشند

نگذارند حقیقت به سلیمان برسد
سر هر کوی و گذر، شاهد سر را بکشند

آن که این تیره دلان مهلتشان در کف اوست
آنقدر صبر ندارد که سحر را بکشند

پیر ما گفت و چه خوش گفت شهادت هنر است
می توانند مگر اهل هنر را بکشند؟

 

محمدجواد شاهمرادی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.4 با 10 رای


نظرات

رضا سهرابی
۲۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۱۳ ب.ظ
بسیار عالی بود استاد هموطن...

*هموطن رو از لحظا فلکه ارتش و سه راه سیمین عرض کردما:)

حسن بیاتانی
۲۶ آذر ۱۳۹۳ ۱۰:۳۲ ب.ظ
سلام و ارادت آقای آسمان عزیز
به نظر حقیر اسرار خداست از نظر موسیقایی زیباتره ضمن اینکه "سر" به نوعی مگو بودن را هم در خودش داره و از این لحاظ مگو می تونه تا حدودی حشو باشه

محمّدجواد شاهمرادی (آسمان)
۲۶ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۳۳ ب.ظ
سلام
مصراع «سینه ی تک تک ما مخزن اسرار عدوست» قطعاً اشتباه درج شده.
تا جایی که یادم هست، «سینه ی تک تک ما مخزن اسرار مگوست» نوشته بودم.
شاید هم «سینه ی تک تک ما مخزن اسرار خداست»...
به هر حال، دوستان نظر بدهند که کدام بهتر است.
و دوستی که این شعر را آپلود کرده نیز لطف کند و یکی از دو صورت اخیر را جایگزین کند.
سپاس