این شهر، شهر سوخته مثل همیشه نیست
مثل همیشه با من و تو مهرپیشه نیست
کو روستای عشق که در این دیار زرد
مضمون چشم پنجره ها باغ و بیشه نیست
باید شکست ای دل من بیش از این مپای
جایی که سهم آینه ها غیر تیشه نیست
بگذار تا سرشک معطّر کند مرا
وقتی بهار رفت و گلابی به شیشه نیست
ای آفتاب خاطره ها بیش تر بتاب
نای سفر به سوی تو در پای ریشه نیست