گفتم : خدایا ! هرچه باداباد ! دل کندم !

شاعر: زهرا بشری موحد

۰۳ شهریور ۱۳۹۳ | ۵۷۸۲ | ۶

من زیر باران در مسیر باد دل کندم
در آن هوا که می شود دل داد دل کندم
تا در قفس بودم نمی فهمیدم آزادم
در بندم از روزی که از صیاد دل کندم
در جاده ها در شهرها در کوچه و بازار
هرجا که می شد یاد تو افتاد دل کندم
شب های دلتنگی نظامی در کنارم بود
با ضربه های تیشه ی فرهاد دل کندم
سجاده وا کردم ، دعا کردم ، صفا کردم
گفتم : خدایا ! هرچه باداباد ! دل کندم !
*
از تو که خیلی عاشق شاه خراسانی
یک شب میان ِ صحن گوهر شاد ، دل کندم.

زهرا بشری موحد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.25 با 20 رای


نظرات

حاتم خواجویی
۲۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۳۷ ق.ظ
سلام."امیدوارم خوب باشید".لذت بردم.عالی بود.....

حسن قاسمی
۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۴۲ ب.ظ
...
به توکه خیلی عاشق شاه خراسانی
یک شب میانِ صحن گوهرشاد ، دل بستم
...

غلامحسین باقری
۰۶ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۳۴ ق.ظ
سلام.
شعرتون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب بود...
واقعا لذّت داشت خوندنش...
منو یاد کسی انداخت و خیلی اذیت شدم...
واقعا ممنون.
واقعا عالی...

زهرا مرتضایی
۰۵ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۰۵ ب.ظ
سلام زهرایی

عالی بود
احسنت!

محمد میرزایی
۰۳ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۴۵ ب.ظ
به به

حسن بیاتانی
۰۳ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۲۷ ق.ظ
شفا می خواستم اما کنارت/ همین که بهترم را دوست دارم