می خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی
می دھی اذن دخول این بار آقا با نسیمی
فرق دارد زائرت واگویه ھایش با ھمیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی
دست خالی آمدم رسم ادب این نیست آقا
میھمان با توشه ای آید به دیدار کریمی
در میان سوره ھای چشم ھای مھربانت
«توبه»ام دارد چه«بسم الله الرحمن الرحیم»ی
شاه توس! آواره ی آھنگ ناقوست مسیحی
یابن موسی! بی قرار طور آھویت کلیمی
از تو پنھان نیست شرح غصه ھا ھر چند گم شد
در صدای کفترانت ناله ھای یا کریمی
زخم ھای کھنه با دیدار تو درمان شد اما
دردھای تازه آوردیم ای یار قدیمی!