دل به دریا می زند امشب هیاهو می کند
باد رازی را که در دل داشتی رو می کند
باد شاعر می شود مانند من، مثل خودت
هی غزل می آفریند، شعر هو هو می کند
راستی! این سرکش مغرور دیروزیت نیست
او که قلبش را برایت آب و جارو می کند
چشم هایت آسمان در آسمان نیلی اش
بادبادک های من را ماجراجو می کند
بادبادک های من را باد با خود می برد
می برد با هرچه باداباد هم سو می کند
آخر این شاهنامه کاش خوش باشد که باز
یک نفر دارد هوای نوش دارو می کند
دل به دریا می زنم امشب تو دریا می شوی
باد، رازی را که در دل داشتم رو می کند
............
با حذف یک بیت