من گم شده ام... روی زمین هیچ کسی نیست؟
امروز چه قرنی ست که فریادرسی نیست؟
آن روز که پر داشتم آورد به بندم
امروز که دل بسته ی خاکم قفسی نیست
من روزه ی آیینه گرفتم که نبینم
غیر از تو کسی را که به غیر از تو کسی نیست
من مولوی ام! ترسم از آن است مرا شمس
پیدا کند آنگاه که دیگر نفسی نیست