گرفته راه نفس هایمان هوا بفرستید
صدای سربی ما را به ناکجا بفرستید
نخواندنی شده این شهر بی ترانه ی تنها
برای مردم این خطّه روستا بفرستید
طراوتی که ندیدیم و چهچهی نشنیدیم
گل و کبوتر ما را مگر شما بفرستید
شما که شاهد شب شعله های خلوت مایید
حریق وحشتمان را به انتها بفرستید
تب قدیمی مار ا به عافیت نرساندید
طبیب دیگری و نسخه ای جدا بفرستید
شکسته گرده ی انسان در این مدار پریشان
نشسته اید چرا؟مرگ یا شفا بفرستید
هوای تازه نداریم و حرف تازه فراوان
شنیده اید اگر پیک آشنا بفرستید