سوار پای خودم می شوم،سوار خودم
و پشت پای خودم می شوم غبار خودم
به گرد پای خودم چرخ می زنم این بار
و دور می شوم از مرکز و مدار خودم
به ابتدای خودم پرت می کنم خود را
و پیش پای خودم می شوم نثار خودم
به بند می کشم آزادی کویری را
و دور باغ خودم می شوم حصار خودم
سکوت، روح مرا استحاله کرده ولی
بلند می شوم اینبار با صدای خودم:
آهای "من؟" نه ببخشید با خودم بودم
خودم که خسته شدم زیر کوله بار خودم
آهای با توام از قبر خود بیا بیرون
منم که آمده ام بر سر مزار خودم
که بعد با تو که شاید همان خودم باشی
قدم زنان بروم زیرپای دار خودم
مدال فتح خودم را به گردن آویزم
و بعد جشن بگیرم به افتخار خودم
..
بلند می شوم از زیر سایه های خودم
و راه می روم از روی دست وپای خودم
مسیر عقربه ها هم عقب جلو بشوند
شروع می کنم از پشت ردپای خودم
دوباره جای مرا سایه پر نخواهد کرد
که می گذارم خورشید را به جای خودم
گریز می زنم این بار بر خلاف همه
از ابتدای خدا تا به انتهای خودم
و ریشه می زنم از آسمان به سمت زمین
و سبز می شوم این بار در فضای خودم
و سیب می چینم از خود برای خدا
بهشت می گیرم از خدا برای خودم
و بعد خالق چندین ترانه خواهم شد
دهان دهانِ تو اما صدا ،صدای خودم
در این که آینه آئینه است، شکی نیست
من اعتماد ندارم به چشم های خودم