روز و شب در دل دريايى خود غم داريم
اشک، ارثى ست که از حضرت آدم داريم
شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است
تا غمت در دل ما هست، مگر غم داريم؟
گاه در هيأت رعديم و پر از طوفانيم
گاه در خلوت خود بارش نم نم داريم
تازه آغاز حيات است شهيد تو شدن
ما فقط غمزه ى چشمان تو را کم داريم
عقل در دايره ى عشق تو سرگردان است
عقل و عشق است که در ذکر تو باهم داريم
در قيامت دل ما در پى قدقامت توست
ما چه کارى به بهشت و به جهنم داريم ؟!
خنده ات جنت و اخم تو عذابى ست اليم
خوف داريم اگر از تو، رجا هم داريم
::
از ازل شور حسين بن على در سر ماست
تا ابد در دل خود داغ محرم داريم