هیچ کس نیست بین آقایان، که به جز تو به درد ما بخورد

شاعر: زهرا بشری موحد

24 آبان 1393 | 5297 | 1

یکی از صحن انقلاب آمد، رفت مهمانسرا غذا بخورد
یک کبوتر که فیش دستش نیست، آمده در حرم هوا بخورد
 
قصر ما صحن قدس و آزادی است، نه از این قصرهای درویشی!
بگذارید هرکه می خواهد، فیش ها را دوتا دوتا بخورد
 
یا امام غریب! می دانی!  تو خودت مکه ی فقیرانی!
فقر یعنی کسی تمامی عمر، حسرت مشهد تو را بخورد
 
مرهم آورده ای، غم آوردیم! یا سریع الرضا، کم آوردیم!
هیچ کس نیست بین آقایان، که به جز تو به درد ما بخورد
 
بگذریم از گلایه ها دیگر، شده حالم کنار تو بهتر
باید این زائرت نباتش را، با کمی نیت شفا بخورد 

زهرا بشری موحد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.6 با 20 رای


نظرات

امیرحسین جمشیدپور
30 آبان 1393 10:30 ب.ظ
با سلام
به نظر میرسد وزن پاره اول مصرع ششم یک هجای کوتاه کم دارد؛ مثلا میتواند اینطور باشد: فقر يعني کسي تمامی عمر...
با تشکر از شعر زیبای شما