ماه می تابد و در پشت سپیدار تویی
تاک قد می کشد و آن سوی دیوار تویی
شمس می تابد و می تابد و بر می خیزم
چرخ ها می زنم و آخر بازار تویی
با تو چون چشمه ی آبی ز دلم می جوشد،
دوستت دارم ها... کاشف اسرار تویی
من گره در گره گل می بافم بر قالی
نقش جامانده که دل بافته بر دار تویی
اشکم و معتکف گوشه چشمان کسی
آنکه می خواندم این بار به تکرار تویی
"رقص بر شعر تر و ناله ی نی خوش باشد"
دست در دست نسیم و نی و نی زار تویی
غزل خواجه کجا و غزل ساده ی من
لیک منظور من و خواجه از این یار تویی