تویی شبیه خیالی که نیست اما هست...

شاعر: سیده تکتم حسینی

۲۰ بهمن ۱۳۹۱ | ۸۲۲۸ | ۴
و پا به پای تو آمد و پا به پات نشست
دلم اگرچه گرفت و دلم اگرچه شکست

به رسم خاطره هامان همیشه چشم به چشم
همیشه شانه به شانه همیشه دست به دست

گره زدم به خیالت حقیقت خود را
تویی به موی من آشفته من به بوی تو مست

منم شبیه حضوری که هست اما نیست
تویی شبیه خیالی که نیست اما هست...

چه روزهای سیاهی که بی تو سهم دلم
سکوت بود و سکوت و شکست بود و شکست

و پرسه های شبانه کنار دلتنگی
رسیده بی تو جهانم به کوچه ای بن بست

سیده تکتم حسینی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.55 با 38 رای


نظرات

زهرا
۱۸ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۹ ب.ظ
شعری زیبا با بیان ساده و قابل فهم

فرهاد
۰۸ دی ۱۳۹۹ ۰۳:۱۲ ب.ظ
بارک الله خانم حسینی.
عاطفه دراوجه.
کاملآ بانظر جناب عباسپور موافقم

زهرا
۰۲ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۳۵ ق.ظ
عاااللللییییی

حسین عباسپور
۲۱ بهمن ۱۳۹۱ ۰۲:۰۷ ب.ظ
سلام خانم حسینی
خیلی زیبا بود هر چند شاید بعضی از پابه پات یا خاطره هامان ایراد بگیرن که بنظر من
فضای صمیمی شعر توجیه خوبی واسش هست
کار بسیا حسی و خوبی بود ممنونم
منم شبیه حضوری که هست اما نیست
تویی شبیه خیالی که نیست اما هست...