این زن که می بینی نگاهی خاص دارد
در چشمهایش معدن الماس دارد
او عاشق شاهی است که جای زر و سیم
تنها دو تا پیراهن کرباس دارد
هنگام گندم آرد کردن گفتگوها،
با خاطرات نیلی دستاس دارد
با بچه های فاطمه چون همنشین است
با اینکه زهرا نیست بوی یاس دارد
فانوس حاجات جهانی روشن است از
لطفی که نور چشم او _عباس _دارد