بهار از قدمت برگ و بار مي گيرد
بهشت از فدک تو انار مي گيرد
به رسم عشق صبوري ، وگرنه حق ِ تو را
اگر اراده کني ذوالفقار مي گيرد
به کوچه هاي مدينه بگو که بعد از تو
علي (ع) از عالم و آدم کنار مي گيرد
أشمّ رائحة طيبة ، روايت کن!
حديث از نفست اعتبار مي گيرد
دلم گرفته و در گردش است تسبيحم
که در مدار تو دلها قرار مي گيرد
مي آيد آنکه از آيينه کاري حرمت
به دستمال ظهورش غبار مي گيرد