شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم...

شاعر: اعظم سعادتمند

۱۱ خرداد ۱۳۹۴ | ۵۸۴۵ | ۵

رد می کنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان

شاید که دلداری دهی راننده ای را
وقتی شکایت می کند از راهبندان

می آوری تا کوپه کیف مادری را
که ناتوان راهی شده سوی خراسان

شاید صدامان کرده ای با نام کوچک
در غربت یکریز شهری نامسلمان

شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم
که چای می ریزی برای ندبه خوانان

گاهی می اندیشم در این سرما کجایی؟
شاید کنار آتش یک مرد چوپان

شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم
در زیر باران...زیر باران... زیر باران...

اعظم سعادتمند

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.22 با 76 رای


نظرات

سیدمجتبی
۰۶ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۳۴ ب.ظ
عالی

حسن انتظاری
۲۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۳۵ ق.ظ
عالی بود 👏

محمد
۲۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۱۴ ب.ظ
شعری بسیار عالی. خدا اجرتون بده

سیده فاطمه شیخ الاسلام
۱۴ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۴۲ ب.ظ
سلام
چقدر این شعر قشنگه. از بهترین شعرهای انتظار که خونده ام. مدام این بیت رو تکرار میکنم:
گاهی می اندیشم در این سرما کجایی؟
شاید کنار آتش یک مرد چوپان

حمیده رضایی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۷:۴۲ ب.ظ
زیبا سرودید بزرگوار . ماجور باشید .