من از خودم که شمایی، چقدر فاصله دارم
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ |
۴۰۶۲ |
۰
میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت
بگو که می رسد آیا، صدای من به صدایت
منی که باز بر آنم، که دعبلانه برایت
غزل ترانه بخوانم، در آرزوی عبایت
من و عبای شما؟ نه، من از خودم گله دارم
من از خودم که شمایی، چقدر فاصله دارم
هنوز شعر نگفته، توقع صله دارم
منی که شعر نگفتم، مگر به لطفِ دعایت
چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد
همان دقیقه که چشمم، درست کنج گوهرشاد
بدون وقفه به باران، امان گریه نمی داد
هزار تکه شد این من، به لطف آینه هایت
چنان که باید و شاید، غزل غزل نشدم مست
که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است
من این نگاهِ عوامانه را نمی دهم از دست
اجازه هست بیفتم، شبیه سایه به پایت
دوباره اشکِ خداحافظی، رسیده به دامن
دوباره لحظه ی تردید، بین رفتن و ماندن
و باز مثل همیشه، در آستانه ی در، من
کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت
سکوت کرده دوباره، جهان برای من و تو
نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو
و می روم به امید دوباره های من و تو
میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت