رنگ دنیا را گرفتم، از خودم شرمنده ام
شیشه ی عطرم ولی از بوی بد آکندم ام
کم نخواهد کرد اشکم چیزی از بار گناه
من که خود آگاهم از سنگینی پرونده ام
دشمنی حاجت روا شد، ای بخشکد اشک من
دوستی رنجیده شد، ای وا بماند خنده ام
بازگشتم تا ببندی بال هایم را به شوق
بارالها! باز کن در را به رویم.. بنده ام!