«گُمب و گُمب و گُمب»
این صدای چیست؟
سر به سوی آسمان بلند می کنم
در میان آسمان
یک طرف،
اسب های ابری سیاه
یک طرف
لشکر بزرگ باد
صف کشیده اند روبروی هم.
تیغ ها و نیزه ها بلند می شوند
برق نیزه ها کمند می شوند
ابرها
با صدای طبل های خود
جنگ را شروع می کنند
بادهم
با سپاه خود
گرمِ کارزار می شود
با هجوم بادها، سپاه ابر
رفته رفته تارومار می شود.
::
آسمان که چشم باز می کند
باز هم ستاره ها
چکّه
چکّه
می چکند
در میان چشمه ها
کاشکی دل تمام خاکیان
مثل چشمه ها پر از ستاره ی زلال بود
کاشکی
جنگ های روی خاک هم
مثل شعر من، فقط خیال بو