شب رسید
مادر و مادر بزرگ
محسن و پروانه و ناهید و من
گرم بگو و بخند:
«سار پر
باز پر
هدهد و گنجشک
کبوتر
کلاغ
جغد دلازار پر
یا به غلط
مار پر»
::
صبح شد
خاک دهان باز کرد
گفت: «پر
شهر پر
کوچه پر
سنگ و گل و شیشه پر
باغ هم از ریشه پر»
::
ظهر شد
مادرم از گوشه ی ویرانه خواند:
«عشق پر
خانه پر
محسن و پروانه پر»