آمدی رود دلش زیر و زبر شد در آب
چشم واکردی، چشم تو قمر شد در آب
آب می خواست برقصد که دلت را ببرد
آب رقصید، ولی چشم تو تر شد در آب
رود را آه تو آتش زد و خاکستر کرد
غیرت چشم تو بارید و شرر شد در آب
دست در آب زدی دست تو را تا دیدند
گریه ماهی ها خون جگر شد در آب