اگر می خواستی کوفه دچار کربلا می شد
به میل تو زمین زیر پایت جابه جا می شد
به یک نفرین از آن لب های صد چاک سر نیزه
صدای کل کشیدن های شادیشان عزا می شد
تمام خیمه هاشان را هراس شعله می بلعید
جهان یک باره جان می داد پس روز جزا می شد
شبیه برگ ها در باد پاییزی به یک آهت
همه دست برادر هایشان از تن جدا می شد
اگر موسای چشمت پلک می زد رو به اعجازی
تمام نیزه ها با یک نگاهت اژدها می شد
اگر می خواستی دریا برایت آب می آورد
به یک فریاد هل من ناصر تو کوه پا می شد