هر چه می بیند تو را ای ماه تابان بیشتر
می شود این برکه از عشقت، پریشان بیشتر
با تو ای دریای آرامش! نمی دانم چرا
بی قرارم می کند امواج طوفان بیشتر
دوستت دارم هیاهو! دوستت دارم بهار!
دوستت دارم، خدا می داند، از جان بیشتر
زود داری از دِهِ ما می روی آه ای نسیم!
کاش می ماندی کنارم چند باران بیشتر
کاش می شد باشم ای گل ساعتی هم دوش تو
چند خانه، چند کوچه، یک خیابان بیشتر
فصل گل رفته ست اما همچنان دلگرم باش
گاه می تابند دل ها در زمستان بیشتر
گاه فروردین ندارد آبرویی در بساط
گاه می بارد بهار از چشم آبان بیشتر
تا مگر خوش بو بماند جان من در این کویر
بایدم باشد تب گل از غم نان بیشتر