نمک سفرۀ بی نان تهی دستان بود

شاعر: محمدجواد غفور زاده

۰۲ شهریور ۱۳۹۴ | ۸۴۰ | ۰


به خدا خون خدا در شریان داشت علی
مثل خون در رگ هستی جریان داشت علی

بود افلاک نوردی که نشد خاک نشین
حرکتی تندتر از سیر زمان داشت علی

غنچۀ صدق و یقین، از نفسش وا می شد
نور اخلاص در آیینۀ جان داشت علی

بود در زمزمه یک عمر که: «غُرّی غَیری»
اعتنا کی به کم و بیش جهان داشت علی

نمک سفرۀ بی نان تهی دستان بود
بس که پروای جگرسوختگان داشت علی

گرچه از شعلۀ آهی دل او می لرزید
آتشین خطبه و شمشیر زبان داشت علی

استخوان در گلویش بود که می گفت به چاه
هرچه اندوه دل و سوز نهان داشت علی

تا مگر صبح امیدش بدمد از شب قدر
الفت و انس به ماه رمضان داشت علی

جلوه گر بود به پیش نظرش طلعت یار
آن شب قدر که شور و هیجان داشت علی

تا به دیدار حبیبش بشتابد آن شب
تا سحرگاه نگاهی نگران داشت علی

تا که سجّاده گل افشان شود از خون سرش
به خدا گوش به گلبانگ اذان داشت علی

زخم شمشیر نیاورد به ابرویش خم
غم اگر داشت، غم زخم زبان داشت علی

رفت و در سینۀ او داغ «گل یاسین» بود
رفت و در دل غم زهرای جوان داشت علی

 

محمدجواد غفور زاده

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.