از حرم طفل رباب تازه ای برخاسته
شال بسته با نقاب تازه ای برخاسته
گرچه افتادند روی خاک ها خورشیدها
تازه مغرب، آفتاب تازه ای برخاسته
باد دارد از مسیر چشم هایش می وزد
لاجرم بوی شراب تازه ای برخاسته
بیشتر شد تشنگی ها، او خودش آب است، آب
پیش پایش آب آب تازه ای برخاسته...
آن همه لبیک گفتن یک طرف این یک طرف
پرسش ما را جواب تازه ای برخاسته...
با حذف چند بیت