شعرم به جز حریق دلم را زبانه نیست
آری، اگر چه گاه زبان زمانه نیست
همواره بر دلم نظر دوستان خوش است
گاهی اگر چه خود نظری دوستانه نیست
با من اگر نه گرم، به نرمی سخن بگو
نامهربان مباش زبان تازیانه نیست
حتی برای ظرف هنر نیز غایتی ست
دریا وسیع هست، ولی بی کرانه نیست
شعر از حقیقت است که پر مایه می شود
سوی تو هر کلام روانی روانه نیست
حق را اگر صریح بگویم روا تر است
شعری که از تو دم نزند جاودانه نیست