پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد...

شاعر: سیدمهدی حسینی

20 اسفند 1394 | 4088 | 3

چو آفتاب رخت را غبار ابر گرفت
شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت

جهان و کن فیکونش در اختیار تو بود
عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟

خمید قامت او زیر بار اندوهت
اگر چه دست علی را عصای صبر گرفت

پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد
تو را ز دست علی در میان قبر گرفت

تمام غربت خود را گریست در دل چاه
که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.92 با 13 رای


نظرات

فرامرز فرخ
25 اسفند 1392 02:19 ب.ظ
سلام بر شما سید بزرگوار واستاد و دوست گرامی
بسیار زیبا بود حظ و بهره بردم
در پناه حق باشید
التماس دعا

انسیه سادات هاشمی
23 اسفند 1392 07:56 ق.ظ
پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد
تو را ز دست علی در میان قبر گرفت

فاطمه اکبرزاده
27 فروردین 1392 03:45 ق.ظ
سلام استاد بزرگوار
بسیاربسیار زیبا و اثرگذار بود
واقعا محزوزو بهره مند شدم
نمی شه گفت کدوم بیتش قوی تر وزیبا تره
چرا که همه ی ابیات فوق العاده بودند
دستتون درد نکنه
ممنون