تو از خرابه بخوانی... من از منا بنویسم ....

شاعر: حامد عسگری

۰۷ مهر ۱۳۹۴ | ۳۵۴۵ | ۱


وضو گرفته ام از بهت ماجرا بنويسم
قلم به خون زده ام تا كه از منا بنويسم

به استخاره نشستم كه ابتداي غزل را
ز مانده ها بسرايم ؟ ز رفته ها بنويسم ؟

نه عمر نوح نه برگ درخت هاي جهان هست
بگو كه داغ دلم را كي و كجا بنويسم ؟

مصيبت «عطش»و «ميهمان ‌كشي» و «ستم »را
سه مرثیه‌ست كه بايد جدا جدا بنويسم .

چگونه آمدنت را به جاي سردر خانه
به خط اشك به سردي سنگ ها بنويسم ؟

چگونه قصه ي مهمان كشي سنگدلان را
به پاي قسمت و تقدير يا قضا بنويسم ؟

منا كه برف نمي آيد اين سپيدي مرگ است
چسان ز مرگ رفيقان با صفا بنويسم ؟

خبر ز تشنگي حاجيان رسيد و دلم گفت :
خوش است يك دو خطي هم ز کربلا بنويسم :

نمانده چاره به جز اينكه از برادر و خواهر
يكي به بند و يكي روي نيزه ها بنويسم

نمانده چاره به جز گفتن از اسير سه ساله
چرا ز ناله ي زنجير و زخم پا بنويسم

به روضه خوان محل گفته ام غروب بیا تا
تو از خرابه بخوانی... من از منا بنویسم ....

 

منبع: صفحه ی اینستاگرام شاعر

 

حامد عسگری

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.6 با 15 رای


نظرات

خ ولی
۲۸ مهر ۱۳۹۷ ۰۸:۰۸ ب.ظ
من این شعرو همون سال تو روزنامه همشهری خوندم ،انقدر که این شعر دلم رو به درد آورد تصویر تلویزون حالمو خراب نکرد.پایدار باشین