باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه باخبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود!
 

ناگهان چقدر زود، دیر می شود!

شاعر: قیصر امین پور

08 آبان 1397 | 231574 | 39
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

قیصر امین پور

  • متولد:
  • محل تولد: گتوند
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.07 با 577 رای


نظرات

زهرا
17 مهر 1404 02:59 ب.ظ
عمه ام حالش خوب بود با همه خوش و بش کرد اما یک ساعت بعد رفتن همه حالش بد شد و برای همیشه رفت کاش نمی رفت😭

عبدالموجود
13 تیر 1404 05:39 ب.ظ
واقعاً
ناگهان چقدر زود دیر می‌شود.😓

دوستت دارم ♥️

عبدالموجود
13 تیر 1404 05:37 ب.ظ
واقعاً
ناگهان چقدر زود دیر می‌شود.😓

دوستت دارم ♥️

عبدالموجود
13 تیر 1404 05:36 ب.ظ
واقعاً
ناگهان چقدر زود دیر می‌شود.😓

دوستت دارم ♥️

دختر درمانده
08 اردیبهشت 1404 11:54 ب.ظ
مادرم را با امید بیمارستان رسوندم ولی نیم ساعت بعد تمام امیدم متلاشی شد. مادرم برای همیشه رفت.

غریبه
01 فروردین 1404 03:59 ب.ظ
همیشه جوری خداحافظی کنید که انگار آخرین باره

عبداله
30 بهمن 1403 01:24 ق.ظ
زمانی فهمیدم که مادرم درحادثه ازدست دادم که در روز مادر بود روزی که کادوی روز مادرش از یک هفته قبل خریده بودم
اما چقدر زود دیرشد چون آنقدر حرف برایش داشتم که با حادثه تلخی که رفت داغی بر دلم گذاشت که انگار همه چیزم را باخود برد

الناز
14 آذر 1403 05:27 ب.ظ
ناگهان چقدر زود دیر میشود🥲

رحیم
07 خرداد 1403 02:46 ب.ظ
افسوس که افسانه سرایان همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

رحیم
07 خرداد 1403 02:45 ب.ظ
افسوس که افسانه سرایان همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

مریم
03 اردیبهشت 1403 10:44 ق.ظ
به نظر من، این شعر به تمام زندگی و روابط ما نگاه می کنه و کلی حرف برای گفتن داره. تا دیر نشده قدر هم رو بدونیم

گل نرگس
04 اسفند 1402 09:14 ب.ظ
ناگهان چه زود دیر می شود.
به نظرم این جمله برای کل زندگی و اعمال و رفتارمون بسیار عالی ه
همه چیز زود می رود و وقتی نداریم

علیرضا
22 بهمن 1402 12:18 ب.ظ
گاهی چقدر زود دیر میشود دوستت دارمy

معصومه
30 دی 1402 10:52 ب.ظ
متاسفانه من فرصت های زیادی را از دست می‌دهم و خودم متوجه نیستم امیدوارم رفقا قدر لحظه هاتون رو بدونید، ناگهان چه زود دیر می‌شود!

امیر
17 مهر 1402 06:06 ب.ظ
بسیار عالی، کتاب آیینه های ناگهان و به قول پرستو بسیار زیبا هستند.

فریبا
10 شهریور 1402 07:07 ب.ظ
همسایه خواهرم با تصادف به رحمت خدا رفته با ۵۳ سال سن و ۳ فرزند مجرد و دانشجو ... بغض م شکست ... یاد این شعر قیصرپور افتادم ...

آروهی
24 فروردین 1402 08:33 ب.ظ
عالی ناگهان چه زود دیر می‌شود خیلی دوست دارم

محمود
03 بهمن 1401 12:06 ق.ظ
چه زود دیر میشود من اینو پشت ماشینم نوشتم واقعا عالیه

امیر درویشی
12 تیر 1401 02:41 ب.ظ
بنویس چه قدر زود دیر می شود آدمی که ملا می شود ولی آدم نمی شود

حسین سپهری
15 خرداد 1401 01:47 ق.ظ
خدا رحمت کنه استاد امین پور رو گنجینه ادبیات استان خوزستان بودند.

محمد
31 اردیبهشت 1401 01:35 ق.ظ
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمرِ آرزومندست

#هوشنگ ابتهاج

این شعر آقای ابتهاج را چند روز پیش خواندم و باعث شد نگاهی به خودم و افکار و رفتارم داشته باشم، ظاهرم که پیر و فرسوده شده در حالیکه افکارو رفتارم هیچ نشانی از پیری ندارد ، مثل آدمهایی که سی چهل سال وقت دارند عمل می کنم ، دوره های جذب و موفقیت شرکت کردم حتی دوره های کسب و کار و ثروت ، از هم سن های خودم یک دوست هم ندارم ه‍مه ی دوستانم یا جوان هستن یا حد اکثر میان سال ، در یکی از این دوره ها گروه سنی سؤال شده بود ، وقتی دقت کردم متوجه شدم از گروه سنی من فقط خودم هستم کنجکاو شدم دوره های دیگر رو هم نگاه کردم همین حالت بود یعنی هیچ شرکت کننده ای هم سن من نبود دچار حالتی شبیه بهت شدم نمیدانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ، ظاهرا رفتارم مناسب سنم نبود ، مانند این است در چهل سالگی خوابیده باشی وقتی بیدار می شوی سی سال گذشته باشد، سی سال را گم کرده بودم ، از میانسالی یکهو رسیده بودم به کهنسالی ، خدا را شکر می کنم که بموقع حواسم را جمع کرد ، برای آرزو داشتن های دنیایی کمی دیر است .
برای همه چیز دیر است ...
بقول قیصر؛
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی…
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود


غزل
28 اردیبهشت 1401 10:35 ب.ظ
هر بار این رو میخونم اشکم در میاد چون اینرو دبیری برامون خوند که ندیدنش از سنگین ترین موج های زندگیم بود

هر چی
18 آبان 1400 07:53 ب.ظ
چون همه گفتن بنویسن رو قبرشون اول شما باید رو قبر دیگران بنویسید ولی منم میخوام

نسا
30 مهر 1400 03:30 ب.ظ
من نکات دستوری این شعر(تعداد جمله،فعل،فاعل،مفعول،ونوع جمله،ندا،منادا)رومیخوام کسی بلده؟لطفا! بگیییید

علی شریفی
24 خرداد 1400 01:09 ق.ظ
بسیار زیبا و برامده از دل ،پس بر دل هم میشینه.... حرف نداره.

زیبا
11 خرداد 1400 12:57 ب.ظ
عالی من از شعر های نو بدم میاد ولیاینو دوست دارم

حمید
27 اردیبهشت 1400 12:59 ب.ظ
خیلی زیبا..
میگم سر سنگ مزارم بنویسن ..
ولی بهتره قدره لحظه هارو در لحظه بدونیم و ازش قبل خیلی زود دیر بشه کمال لذت ببریم

مهدیه
30 فروردین 1400 11:38 ق.ظ
من این شعرو خیلی دوست دارم

مهدیه
29 فروردین 1400 12:17 ب.ظ
من این شعرو زمانی حسش کردم که مادر بزرگم رفتو منو تنها گذاشت واقعا خیلی زود دیر میشود

مهران
10 اسفند 1399 04:04 ق.ظ
شاید این شهر رو چند سال پیش جایی دیده بودم، ولی وقتی مادرم رو از دست دادم با تمام وجود حسش کردم
هزاران حرف ناگفته و کار ناکرده که برای آینده گذاشته بودم و ناگهان متوجه شدم که چقدر دیر شد و چه زود دیر شد

فائزه
03 اسفند 1399 10:39 ق.ظ
منم گفتم به مامانم این سعر رو روی سنگ قبرم بنویسن.

ماهی
04 بهمن 1399 12:35 ب.ظ
عالی

ماهی
04 بهمن 1399 12:34 ب.ظ
عالی

سیما
06 آذر 1399 06:47 ب.ظ
همیشه هم همینطوره چقدر زود دیر می شه یعنی چه واقعا چرا انقدر زود دیر میشه 🤔

سیما
06 آذر 1399 06:44 ب.ظ
افسوس که چه زود دیر میشه 😔

سلام یکی از عالی ترین نثر های شعر نمایی بود دیدم
04 آذر 1399 04:28 ب.ظ
dfg

رها همتی
22 مهر 1399 03:08 ب.ظ
خوب نییییست

رسا
10 مهر 1399 12:49 ق.ظ
گفتم رو قبرم این شعر رو بنویس

علی
30 مهر 1398 09:16 ب.ظ
گتوند شهریست نزدیک شوشتر که قبلا بخشی از شوشتر بوده ای کیو