برگشته ای با حال و روز بهتری از من

شاعر: سیده تکتم حسینی

۲۸ آذر ۱۳۹۴ | ۲۷۰۸ | ۳

 

از اولش هم گفته بودم که سری از من
دیدی که من حق داشتم؟! عاشق تری از من

دلبسته ات بودم من و دلبسته ام بودی
اما رهایت کرد عشق دیگری از من

آتش شدی، رفتی و گفتی:" عشق سوزان است
باقی نماند کاش جز خاکستری از من"

رفتی و جا مانده فقط مُشت پَری از تو
رفتی و باقیمانده چشمان تری از من

فالله خیر حافظا” خواندم که برگردی
برگشته ای با حال و روز بهتری از من

من عاشق لبخندهایت بودم و حالا...
با خنده های زخمی ات دل می بری از من

عاشق ترینم! من کجا و حضرت زینب؟!
حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من...

سیده تکتم حسینی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 11 رای


نظرات

هدیه
۰۲ فروردین ۱۳۹۸ ۱۰:۳۳ ق.ظ
هدیه در خور توجهی برای حضرت زینبه

خوس بحالتان با این هدیه

یا لیتنی کنت معکم

رضا سهرابی
۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۰۰ ب.ظ
احسنت...

محمد عابدینی
۰۷ دی ۱۳۹۴ ۰۱:۳۰ ق.ظ
شعر خوب یعنی این شعر که در پایانش آدمو مجبور می کنه برگرده و دوباره بخوندش
آفرین به شما