چیزی از او به جای نمانده است جز راه ناتمام
شاعر: قیصر امین پور
۰۷ خرداد ۱۳۹۱ |
۴۷۴۸ |
۰
آن روز
بگشوده بال و پر
با سر به سوی وادی خون رفتی
گفتی:
«دیگر به خانه باز نمی گردم
امروز من به پای خودم رفتم
فردا
شاید مرا به شهر بیارند
بر روی دست ها»
اما
حتی تو را به شهر نیاوردند
گفتند:
«چیزی از او به جای نمانده است
جز راه ناتمام»