من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم

شاعر: سیدمحمد جواد شرافت

17 آذر 1392 | 5576 | 10

رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد
آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی

من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه
روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور
در بین جمعیت تو را گم کردم اما
با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور

من بودم و تو، نیمه شب، دروازه ی شام
در چشم من دردی و در چشم تو دردی
من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم
تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی

در این زمانه سرگذشت ما یکی بود
ای آشنای چشم های خسته ی من
زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو
خار مغیلان زد به پای خسته ی من

ای لاله من نیلوفرم، عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمی گیرم سراغی

سیدمحمد جواد شرافت

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.35 با 17 رای


نظرات

محسن رضایی
03 مرداد 1401 12:31 ب.ظ
بی نظیر و محشر
ساعت ها با این شعر اشک ریختم

زهرا جودکی
21 آذر 1392 11:50 ب.ظ
چوب خیزران ...
خار مغیلان ...

سلام استاد ...
خیلی عالی ، ماجور باشید
یاعلی

محمد عابدینی
20 آذر 1392 03:27 ق.ظ
من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم

سیده فاطمه شیخ الاسلام
19 آذر 1392 10:08 ق.ظ
سلام

چه قدر بند آخر زیباست

قبول باشد

سلامت و سربلند باشید

حسين بيدگلي
18 آذر 1392 11:36 ق.ظ
سلام
قبول باشه برادر

مینا شیرخان
17 آذر 1392 08:16 ب.ظ
این شعر جزء اون زمزمه هاییه که همیشه با آدم می مونه...

سلام استاد
قبول باشه

رضا محمدصالحی
17 آذر 1392 12:27 ب.ظ
ای لاله من نیلوفرم، عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمی گیرم سراغی

سلام و درود جناب شرافت عزیز


جقدر این شعر عالی است .... بسیار دلنشین ... چقدر زمزمه کردم

ستاره آسمانی
25 آبان 1391 02:42 ب.ظ
درود بر شما ! از سرگذشت حضرت رقیه سوزناکتر وجود ندارد. هر چند تمام بچه های یتیم سالهاست که با ایشان ابراز همدردی می کنند. بدرود.

تکتم حسینی
24 خرداد 1391 01:33 ق.ظ
چقدر این چارپاره رو دوست دارم
چند شب پیش تو روضه مون خونده شد
چقدر خوبه این شعرتون استاد

احسان کاوه
23 خرداد 1391 11:46 ق.ظ
من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم ...