آشفته كن اي غم دل طوفاني ما را
انكار كن اي كفر، مسلماني ما را
شوريده سران صف عشقيم مگر تيغ
مرهم بنهد زخم پريشاني ما را
بر قامت ما پيرهن زخم بدوزيد
تا پاك كند تهمت عرياني ما را
زين پيش حرامي صفتي در حرم عشق
نشكست چنين حرمت مهماني ما را
اي زخم شكوفا بگشا در سحر عشق
گلخانه ي دربسته ي پيشاني ما را
از كرب بلا با عطش و زخم رسيديم
يا رب بپذير اين همه قرباني ما را